اویسااویسا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

میوه عسلی بابا

عسل مامان و بابا

سلام دختر گلم.ببخشید مامانی دیر میاد تا برات بنویسه اخه مامان سرش شلوغه .... ایمپن چند روزه مامان محترم حالش خوب نبود و من همش مواظبش بودم.مامان محترم میخواست خشگل تر بشه واسه همین رفت عمل کرد.من و بابایی اومدیم مواظبش.قربونت برم من من صدای قلبت و شنیدم دوباره خودم تو مطب دکتر صدات و پیدا کردم با دستگاه................بعدشم رفتیم سونو با بابایی تو رو دیدم خیلی بزرگ شدی عزیز دلم......من و بابایی رفتیم برای اتاقت فرش خریدیم مطمعنم ببینی خوشت میاد عزیزم . چند روز پیش تولد عمو امیر بود بهش گفتم تو دختری کلی خوشحال شد.   عزیز دلم مواظب خودت باش اینجا همه چشم به راهتن ...
11 مرداد 1391

عشق مامان و بابا

سلام دختر گلم.میدونی من چقدر بی تاب دیدنتم.اینجا برات مینویسم تا هر وقت بزرگ شدی خاطراتت و بخونی . عزیز دلم من یکی از عکساتو واسه دایی امیر فرستادم تا ببینه وقتی دیدت کلی دوست داشت اون موقع تو 14 هفتت بود.امروز 17 هفته و 4 روزته داری زود بزرگ میشیا بابا ایمان احساس تنهایی میکرد اما از وقتی تو اومدی دیگه این احساس و نداره منتظر دختر گلشه مامانی ببخشید ما هنوز برای تو اسم انتخاب نکردیم آخه اسم قشنگ پیدا نکردیم.من و بابایی برچسبای اتاقت و چسبوندیم خیلی اتاقت خشگل شد عزیزمت اونجا که هستی مواظب خودت باش.   ...
22 تير 1391

بدون عنوان

عزیز دلم دیروز صدای قلبت و شنیدم خیلی تند میزد.بابایی وقتی شنید کلی خوشحال شد. خوشحالم از این که تو دلمی هنوز خیلی کوچولویی اما قلب نازت میزنه.اینجا همه چشم به راهتن عزیزم ...
28 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دلم مامانی اصلا وقت نمیکنه بیاد واست بنویسه .نی نی خشگلم امروز میخوام برم سونوگرافی تا ببینمت  اگه بدونی چقدر خوشحالم .بابایی روز مادر از طرف تو و خودش برای مامانی گوشی خرید چشم به راهتم عزیزم ...
26 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

مسافر کوچولوی من.برای تو یک بغل گندم،دلی خشنود از مردم،برایت قدرت آرش که دشمن را زنی آتش........برایت سفره ای ساده، حلال و پاک و آماده،برایت یک غزل احساس................ برایت هر چه خوبی هست دعا کردم نی نی ناز من از اومدنت خوشحالیم   ...
15 دی 1390