تقریبا یه ماه بعد از تولد شما تولد پانیسا جون بود . که مامان پانیسا با یه ذره تاخیر براش تولد گرفته بود .ما هم به تولد رفتیم و خیلی بهمون خوش گذشت قرار بود دوستاتم به تولد بیان که مامان ادرینا جون مریض شده بود و نتونست بیاد و کیان جونم مریض بود و فقط ما رفتیم تولد و کلی شادی کردیم فقط مجبور شدیم از دست شما زود بیایم و نشد که کیک بخوریم ولی اشکال نداره به مامان پانیسا میگیم برامون کیکی بخره و به ما بده تا بخوریم تولد خیلی خوش گذشت پانیسا جون یه کادوی خیلی قشنگم از تم تولدش به شما داد دستش درد نکنه وقتی که کلاه تولد و سرت گزاشتی اون و کشیدی به صورتت و زخمی شدی و کلی گریه کردی عکس شما با صورت زخمی...