عروسک من الان لالا کردی و مامان وقت کرد بیاد اینجا و بنویسه .عصر چهار شنبه که ما از پیش خاله ها اومدیم با مامانی و بابا رفتیم شمال خونه خاله مریم.خاله مریم کلی ذوق کرد شما تو ماشین خیلی من و اذیت کردی اخه خیلی خسته شده بودی فدات شم ساعت 2 شب رسیدیم و خاله هنوز بیدار بود و منتظر ما وقتی رسیدیم شما تا 4 صبح بیدار بودی و همرو بیدار نگه داشتی بالاخره خوابیدی و ما هم خوابیدیم اما 8 صبح بیدار شدی و شروع کردی قان و قون کردن و با خودت حرف زدن و بازی کردن و از صدای شما همه بیدار شدن و نزاشتی دیگه کسی بخوابه خاله قرار بود برای شما اش دندونی بپزه و ما هم به خاله کمک کردیم تا یه دیگ گندههههه اش بپزه خاله گفت اینجا رسمه که ابید حداقل به 7 تا همسای...