دختر شیرینم
سلام دختر عزیزم .قربونت برم مامان وقت نمیکنه بیاد و اینجا واست بنویسه امروز نوبت استخر شما بود رفتیم استخر و اومدیم الان شما خوابید اخه خیلی خسته شده بودی.این روزها خیلی شیرین شدی قشنگ میجرخی صدا در میاری .همه چیز و با دستات میگیری قشنگ دستت و دراز میکنی برای گرفتن.من واقعا عاشقتم.این چند روز تعطیل بود و ما میخواستیم بریم شمال اما رفتیم اول جاده و دیدیم خیلیییییییییی شلوغه و از همونجا دور زدیم و برگشتیم.اومدیم خونه و همش من و شما و بابایی خوابیدیم . حسابی خستگی بابا ایمان در رفت.
بردیمت پارک وقتی بچه ها رو میدیدی کلی ذوق میکردی انقدر ذوق میکردی که دوست داشتی از بغل بابا بپری پایین.
عزیزم دوستت دارمممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی