اویسااویسا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

میوه عسلی بابا

خاطرات این روزها

1392/4/18 14:13
نویسنده : ازاده
147 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

سلام اویسای مامانی .الان شما داری نق میزنی و من گزاشتمت تو اتاقت عروسکت و دیدی اروم شدی و ذوق کردی.الان داشتم تو نینی سایت با خاله جونیات راجع به مهمونی دندونی صحبت میکردم شما الان 2 تا دندون در اومده تو دهنت میخوام برات مهمونی بگیریم

niniweblog.com 

وقتی بهت غذا میدم دندونت و میکشی به قاشق .دیشب بابایی به شما میوه داد جای دندونات رو میوه مونده بود.شدی همه زندگی بابایی تا میاد خونه قبل اینکه لباساش و عوض کنه اول میاد شما رو بغل میکنه

niniweblog.com

فردا قراره بریم شمال پیش بابایی رضا از همین الان دل تو دلش نیست تا شما رو ببینه  بهمون خیلی خوش میگذره میریم دریا اب بازی.چند شب پیش رفته بودیم خونه خاله فاطمه و عمو محسن شما هم اونجا به همه میخندیدی خاله فاطمه به من میگه اویسا رو زیاد نیار اینحا اخه عمو محسن هوس بجه میکنه از بس شما شیرینی مامانی

niniweblog.com

خاله سوپ پخته بود من گفتم یه ذره از سوپ بهت بدم یه نوک قاشق دادم یهو دیدم چشمات قرمز شد و دهنت و باز کردی و گریه کردی من ترسیدم بعد از سوپ خاله چشیدم دیدم وایییییییییییییییییییییی چقدر تنده  فلفل و هواسش نبوده یه عالمه ریخته بود بعد به شما شیر دادم و حالت خوب شد همه ما اون شب نتونستیم اون سوپ و بخوریم.از دست خاله فاطمهههههههه

اگه بدونی همه چقدر دوست دارن و عاشقتن

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مرمر
22 تیر 92 20:50
گلم من به نینیت رای دادم

مرمر
22 تیر 92 20:51
مسافرت خوش بگذره